همه میگن لطافت بارون من میگم شاشیدن آسمون روزمین
by : x-themes

روزی دختری از پسری که عاشقش بود پرسید : چرا مرا دوست داری ؟ چرا عاشقم هستی ؟ پسر گفت : نمی توانم دلیل خاصی را بگویم اما از اعماق قلبم دوستت دارم دختر گفت : وقتی نمی توانی دلیلی برای دوست داشتن پیدا کنی چگونه می توانی بگویی عاشقم هستی ؟!!!! پسر گفت : واقعا دلیلش را نمی دانم امامی توانم ثابت کنم که دوستت دارم دختر گفت : اثبات؟!!!! نه من فقط دلیل عشقت را می خواهم . شوهر دوستم به راحتی دلیل دوست داشتنش را برای او توضیح می دهد اما تو نمی توانی این کار را بکنی !!!! پسر گفت : خوب ... من تو رو دوست دارم چون زیبا هستی چون صدای تو گیراست چون جذاب و دوست داشتنی هستی چون باملاحظه و بافکر هستی چون به من توجه و محبت می کنی تو را به خاطر لبخندت دوست دارم به خاطر تمامی حرکاتت دوست دارم دختر از سخنان پسر بسیار خشنود شد چند روز بعد دختر تصادف کرد و به کما رفت پسر نامه ای را کنار تخت او گذاشت نامه بدین شرح بود : عزیز دلم !!!تو رو به خاطر صدای گیرایت دوست دارم ..... اکنون دیگر حرف نمی زنی پس نمی توانم دوستت داشته باشم دوستت دارم چون به من توجه و محبت می کنی ...... چون اکنون قادر به محبت کردن به من نیستی نمی توانم دوستت داشته باشم تو را به خاطر لبخندت و تمامی حرکاتت دوست دارم ..... آیا اکنون می توانی بخندی ؟ می توانی هیچ حرکتی بکنی ؟ ...... پس دوستت ندارم اگر عشق احتیاج به دلیل داشته باشد درزمان هایی مثل الان هیچ دلیلی برای دوست داشتنت ندارم ... آیا عشق واقعا به دلیل نیاز دارد؟ نه ....


†ɢα'§ : داستان, عشقی, داستان عشقی,
یک شنبه 8 مرداد 1391 19:14 |- دیوونه سر به هوا -|

یک شنبه 8 مرداد 1391 12:28 |- دیوونه سر به هوا -|

آن روزهايي كه من از دوري تو زانو هايم را به

 

آغوش

 

گرفته بودم تو براي آغوش ديگري زانو زده

 

بودي...

 

شنبه 7 مرداد 1391 19:34 |- دیوونه سر به هوا -|

اگه احساسمو کشتی اگه از یادمنو بردی

 

اگه رفتی بی تفاوت به غریبه سر سپردی.

 

بدوون اینوکه دل من شده جادو به طلسمت.

 

یکی هست این ور دنیا که تو یادش مونده اسمت
 

 

شنبه 7 مرداد 1391 19:5 |- دیوونه سر به هوا -|

آدمـی که میـخواهد برود می رود...

داد نمی زند که من دارم میـروم...

آدمـی که رفتنـش را داد میزند ، نمیـخواهد برود...

داد میـزند که نگـذارند برود...

حتـی شـده برای مدتـی !

شنبه 7 مرداد 1391 14:48 |- دیوونه سر به هوا -|

زیاد فرقی نکرده...

خودِخودشه

فقط اونی که داره باهاش قدم میزنه

" من " نیستم ... !‬

من چندیست ...

بر باد رفته ام!!!

شنبه 7 مرداد 1391 14:38 |- دیوونه سر به هوا -|

شـَــبـــهـــا
زیــــر دوش آب ســــَـــــــــــرد

رهــــــــــا میکـــنـم بـغـــــض زخـــــمـهــــایــم را

در حالی که هــــمــــــــــه میگویند:

خـــ ـوش به حـــالــَــش ...

چه زود فـَـــــــــرامــــــوش کــَـرد!

شنبه 7 مرداد 1391 14:24 |- دیوونه سر به هوا -|

هیچ کســـــــ نفهمید..
شاید شیطانـــــ ، عاشقــــــ حوا شده بود..
که به آدمـــــــ سجده نکرد...


 

شنبه 7 مرداد 1391 14:21 |- دیوونه سر به هوا -|

 دلم می خواد زندگیم را موقتا بدم دست

 آدمی دیگر و بگم تو بازی کن تا من

 برگردم، فقط نسوزیها...

 

 

 

شنبه 7 مرداد 1391 14:15 |- دیوونه سر به هوا -|

بودن در كناركسي كه

 

دوستش نداري بانبودن

 

در كنار كسي كه دوستش

 

داري هردو دردناك است

 

پس اگر چنين شد مثل

 

خدا تنها باش.................

 

جمعه 6 مرداد 1391 17:52 |- دیوونه سر به هوا -|

ديروز  كه گفتي دوستت دارم

 

گفتم بلندتر نمي شنوم

 

امروز كه گفتي ديگر

 

دوستت ندارم با خودم گفتم

 

چرا فرياد ميزني..........

 

 

جمعه 6 مرداد 1391 17:37 |- دیوونه سر به هوا -|

روزي كه گفتي يكي


بهتر از تورو



پيدا كردم ياد روزايي


افتادم كه به


صد تا بهتر از تو گفته


بودم من


بهترينشو دارم........


اشكام


 

نقلهاي عروسيت

 


جمعه 6 مرداد 1391 17:1 |- دیوونه سر به هوا -|

واي از نيمه شبي كه بيدار شوم

 

وتورابخواهم وخود را در آغوش

 

ديگري يابم

 

واي......واي..........واي

پنج شنبه 5 مرداد 1391 16:15 |- دیوونه سر به هوا -|

زفراق سينه سوزت غم سينه سوز دارم

 

گل من قسم به عشقت نه شب و نه روز دارم

 

به دو گونه لطيفت به دو چشم اشكريزم

 

كه به راه عاشقي ها زبلا نمي هراسم

 

به تو اي فرشته من گل من ترانه من

 

كه جدايي از تو باشد غم جاودانه من

 

چوتو در برم نباشي غم بيشمار دارم

 

تو بدان كه با غم تو غم روزگار دارم

 

پنج شنبه 5 مرداد 1391 15:49 |- دیوونه سر به هوا -|

 

 

 

 

 

دلم برای تنهایی میسوزد

 چرا هیچکس او را دوست ندارد مگر او چه گناهی کرده که تنها شده

 جرم تنهایی چیست که هیچکس او را نمیخواهد

دیشب تنهایی از اتاقم گذشت دنبالش دویدم ولی او رفته بود

تنهای تنها نیمه شب او را مرده کنار حوض خانه پیدا کردم

 از گریه چشمانش قرمز بود

 برایش گریستم

آخر او از تنهایی مرده بود

 تنهایی مرد

و من تنها تر شدم....

قالب ظالم

 

چهار شنبه 4 مرداد 1391 16:6 |- دیوونه سر به هوا -|

 

وقتی یه بار از یه نفر ضربه می خوری

 درست مثل این می مونه که با ماشین

 بهت زده و داغونت کرده ولی وقتی می بخشیش

 درست مثل این می مونه که بهش فرصت دادی

 تا دنده عقب بگیره و دوباره از روت رد بشه

 تا مطمئن بشه چیزی ازت نمونده ......

 

چهار شنبه 4 مرداد 1391 15:57 |- دیوونه سر به هوا -|

ϰ-†нêmê§

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد